سفارش تبلیغ
صبا ویژن



گوناگون -

   

این روزها در شلوغی بازارهای دم عید  بیشتر از گذشته احساس تنهایی می کنم . وقتی می بینم که در مقابل چشم کودکی که کفش واکس می زند و کفشی به پا ندارد کودک ناز پرورده ی  شهرنشین دست روی گران ترین پاپوش دنیایی  می گذارد،هنگامی که می بینم دخترکی که تا به حال پدر را جز پای بساط دود ندیده است در میان هوای دودی شهر صدای "بابا " گفتن هم سن و سالان ش را می شنود و قربا صدقه رفتن "بابا" ها را می بیند، وقتی نظاره گر نگاه معصوم و نا امید پسرکی هستم که  آرزو دارد سوار دوچرخه پسر همسایه شود ولی زن همسایه از ترس چشم نخوردن دوچرخه پسرش حتی نمی گذارد این نگاه معصوم به دوچرخه ی دنیاسواری اش بیافتد. وقتی صدای ناله های مادری را می شنوم که برای آبرو داری عید را به خانه ی این و آن می برد و درد را از آنان عیدی می گیرد و در مقابل صدای دعوای زن و شوهری را می شنوم که دعوایشان بر سر خرید جدیدترین LEDست و اینکه کدام مارک با کلاس تر است برای خانه ی دنیا! احساس تنهایی می کنم هنگامی که خستگی مرد را برای به دست آوردن لقمه نانی می بینم و اربابی که تمام زحمتی که می کشد یک  تماس با شیطان است برای ردیف کردن کارهایش و واریز پول به فلان حساب  بانکی اش در سوئیس، تنهایی را با تمام وجود حس می کنم وقتی .....

اصلا مگر می شود در این شهر شلوغ بود و تنها نبود؟!

                   

کاش یاد بگیری که می توانی اسکناس ت را با دیگران قسمت کنی!کاش پیش شما بودم

 


 

این روزها پیوسته به یاد کودکان روستاهایی می افتم که بهترین روزهای عمرم را با آنها گذراندم و با تمام غریب بودن در بین شان با آنها غریبه نبودم و حالا ماه هاست که ندیدمشان...

کاش می دانستند که چه قدر دلتنگ شان هستم.



نویسنده » پیوندی » ساعت 2:44 عصر روز پنج شنبه 89 بهمن 14

"آنچه که امروز من بر روى آن تکیه میکنم، که یکى از وظائف بزرگ و درجه‏ى اول ما مسلمانهاست، مسئله‏ى اتحاد و وحدت است. ما این هفته‏ى منتهى به هفدهم ربیع الاول را از اول انقلاب به هفته‏ى وحدت نامگذارى کردیم، علت هم این است که روز دوازدهم ربیع الاول به روایت مشهور بین برادران اهل سنت روز ولادت است؛ و روز هفدهم ربیع الاول به روایت مشهور بین شیعه روز ولادت است. بین این دو روز را به عنوان هفته‏ى وحدت از اول انقلاب، ملت ایران و مسئولین کشور نامگذارى کردند و این را یک رمز و نماد اتحاد بین مسلمانان قرار دادند. ولى حرف کافى نیست؛ اسم‏گذارى کافى نیست؛ عمل باید بکنیم؛ باید برویم به سمت وحدت. امروز دنیاى اسلام محتاج وحدت است. عوامل تفرقه هم وجود دارد؛ باید بر آن عوامل فائق آمد؛ باید بر آن عوامل پیروز شد.
 همه‏ى مقصودهاى بزرگ محتاج مجاهدتند. هیچ مقصود بزرگى نیست که بدون مجاهدت حاصل شود. اتحاد بین مسلمانها هم بدون مجاهدت حاصل نخواهد شد. وظیفه‏ى ماست که براى اتحاد دنیاى اسلام مجاهدت کنیم. این اتحاد میتواند بسیارى از گره‏ها را باز کند؛ میتواند جوامع اسلامى و ملتهاى مسلمان را عزیز کند. ببینید وضع کشورهاى اسلامى چگونه است. ببینید وضع مسلمانان که امروز یک چهارم نفوس بشرى را در دنیا تشکیل میدهند، چگونه است؛ تأثیرشان در سیاستهاى عالم، حتّى در مسائل درون خودشان، چگونه بمراتب ضعیفتر و کمتر است از تأثیر قدرتهاى بیگانه و قدرتهاى داراى سوءنیت. این، فقط به خاطر بیگانه بودن قدرتها نیست - که ما خودمان و مخاطبانمان را از آنها برحذر میداریم - آنها داراى سوء  نیت‏اند؛ داراى انگیزه‏هاى سلطه‏طلبى هستند، میخواهند ملتهاى اسلامى را در مقابل خودشان ذلیل کنند، خرد کنند، وادار به اطاعت محض کنند. خوب، این پنجاه و چند کشور اسلامى، این ملتهاى مسلمان، براى اینکه در مقابل یک چنین سوء نیت واضح و بزرگ و قلدرانه‏اى بایستند، راهشان چیست؟ جز وحدت؟ باید با هم نزدیک بشویم. دو عامل عمده و کلى در مقابل وحدت وجود دارد، باید اینها را علاج کرد.
 یک عامل، عامل درونى ماست: تعصبهاى ما، پایبندى‏هاى ما به عقاید خودمان؛ هر گروهى براى خودش. باید بر این فائق آمد. ایمان به مبادى خود و اصول و عقائد خود چیز بسیار خوب و پسندیده‏اى است؛ پافشارى بر آن هم خوب است؛ اما این نباید از مرز اثبات به مرز نفى و همراه با تعرض و دشمنى و عداوت تجاوز کند. برادرانى که در مجموعه‏ى امت اسلامى هستند، احترام یکدیگر را حفظ کنند؛ عقاید خودشان را هم میخواهند حفظ کنند، حفظ کنند؛ اما احترام به دیگران، حدود دیگران، حقوق دیگران و حرمت افکار و عقاید آنها را نگه دارند و بحث و مجادله را براى مجالس علمى بگذارند. علما و اهل فن، میخواهند بنشینند مباحثات مذهبى کنند، بکنند؛ اما مباحثه‏ى مذهبىِ عالمانه و در محفل علمى، با بدگوئى به یکدیگر در علن، در سطح افکار عمومى، در مخاطبه‏ى با افکارى که قدرت تجزیه و تحلیل علمى ندارند، فرق میکند؛ این را بایستى علما مهار کنند؛ مسئولان باید مهار کنند. همه‏ى گروه‏هاى مسلمان در این مورد وظیفه دارند. شیعه هم وظیفه دارد، سنى هم وظیفه دارد؛ باید به سمت اتحاد بروند. این یک عامل که عامل درونى است.
 یک عامل بیرونى هم دست مغرضِ تفرقه‏افکنِ دشمنان اسلام است. نباید از این غفلت کرد. نه فقط امروز، بلکه از آن روزى که قدرتهاى مسلط سیاسى در دنیا احساس کردند که میتوانند روى ملتها اثر بگذارند، این دست تفرقه‏افکن به وجود آمده و امروز از همیشه شدیدتر است. وسائل ارتباط جمعى، وسائل مدرنى که امروز وجود دارد، این هم کمک میکند. اینها آتش‏افروزند؛ آتش‏افروزند؛ براى تفرقه شعار درست میکنند. باید آگاه بود؛ باید هوشیار بود. متأسفانه یک عده‏اى هم در داخل ملتهاى مسلمان و کشورهاى مسلمان، میشوند وسیله براى اعمال غرض آن دشمنان اصلى."

بیانات مقام معظم رهبری در سالروز ولادت حضرت پیامبر اعظم (ص)??/??/???? 



نویسنده » پیوندی » ساعت 2:43 عصر روز پنج شنبه 89 بهمن 14

"اى بندگان خدا ، شما را به ترس از خدا و طاعت او سفارش مى‏کنم . زیرا تقوا و طاعت ، فردا سبب نجات است و نیز رهایى ابدى را در پى دارد . خداوند بیمناک ساخت و به غایت بیمناک ساخت و ترغیب نمود و ترغیب را افزون ساخت . براى شما دنیا را وصف کرد و جدایى و زوال و انتقال آن را . از هر چه در این دنیا سبب اعجابتان مى‏شود ، اعراض کنید ، زیرا اندک زمانى با شما خواهد بود . دنیا نزدیکترین پایگاه به خشم خدا و دورترین جایگاه از خشنودى اوست . "

خطبه ی ??? نهج البلاغه مولا

درباره پست قبلی بحث های زیادی  مطرح شد.چه نکاتی که خصوصی گفته شد و چه نظراتی که دوستان در وب قرار دادند. همه ی آنها بنده را بر آن داشت ـ  علی رغم اعتقاد به درستی آنچه نگاشته بودم ـ  به دلیل ترس از اینکه مبادا حرکتی به نفع دشمن کرده و یا در این وانفسای فتنه به جای آنکه بر یقینیات بیافزایم در دل حتی یک نفر شک ایجاد کرده باشم پست قبلی را از یادداشت های "حاقه" حذف کنم.

فکر می کنم حذف آن به تقوا نزدیک تراست



نویسنده » پیوندی » ساعت 2:40 عصر روز پنج شنبه 89 بهمن 14

در روایات آمده است هرگاه ابوذر(علیه الرحمه) از پیِ پیامبر (ص) می رفت هیچ کس را گمان آن نبود که در آن مسیر دو تن راه پیموده اند،زیرا ابوذر چنان قدم بر می داشت که گام هایش نه اندکی جلوتر و نه کمی عقب تر از جایِ پای رسول الله (ص) بود. او درست پا جای پای امام اش می گذاشت.

درسی که جناب ابوذر با این کار خویش به پیروان ولایت داده است درسی ست که برای آن انقضایی نیست، درسی ست ماندگار و برای تمام زمان ها. این موضوع دقیقا همان چیزی ست که مومنین را در دنیا و بلایای آن از انحراف مصون می دارد و چنین کسی است که پایش در راه رسیدن به حق نمی لغزد، چون قدم بر جایی می گذارد که صاحب حق بر آن قدم گذاشته است.

بعضی ولایت مداری را تنها در شور و شعار می دانند غافل از اینکه اهل ولایتِ بی معرفت گاهی آن چنان تند می روند که فراموش می کنند  ولیِّ خود را در پشت سر جا گذاشته اند و گاه آن قدر عقب می مانند که کم کم از قافله ی ولایت مداران جا می مانند؛ و در هر دو حال این خاطیان مسیر ولایت اند که در بی خبری و جهل پازل دشمن را تکمیل و به جای رسیدن به حق و کمک به تحقق آن، مسیر را آنچنان پر از سنگلاخ می کنند که ولیِّ خدا را نیز در پیمودن مسیر آزار می دهند ...

 و البته این روزها از گوشه و کنار این قافله سربازانی مدعی برخاسته اند که نه پیرو،که آمر به رهبرشانند و آن قدر از ولیِّ شان سبقت گرفته اند که به جای قدم گذاشتن در جای پای او،گستاخانه به آن حکیم فرزانه امر می کنند که پایت را آنجا بگذار که من می گویم ! و چه سخت است تحمل این متوهمین مدعی که می خواهند میان دار میدانی باشند که نه بر آن اشراف دارند و نه حتی شایستگی میان داری آن را .

و کاش لااقل آن قدر می فهمیدند که اگر نمی توانند عمار باشند لا اقل چون ابوذر گام بردارند...



نویسنده » پیوندی » ساعت 2:40 عصر روز پنج شنبه 89 بهمن 14

این روزها وقتی به گذشته نگاه می کنم به یاد آن آدم هایی می افتم که هر صبح زنگ ساعت تلنگری به خواب شیرین شان می زند،ولی آنها به جای آنکه برخیزند دکمه خاموشی موقت را انتخاب می کنند تا شاید دقلیقی بیشتر بدون دغدغه بخوابند و به خود قول می دهند با صدای مجدد زنگ بیدار می شوند ولی صدای مجدد زنگ، باز هم این به رخت خواب چسبیده ها را بیدار نمی کند و آن قدر سستی می کنند تا نمازشان قضا می شود.

حکایت ما در این سال های گذشته از انقلاب نیز شبیه همین آدم هاست، بارها خواب از چشم مان ربودند ولی هر بار با سستی و بی خیالی تنها لحظاتی چشم مان را باز کردیم ولی دوباره خیلی زود به تخت راحت طلبی خود برگشتیم و سعی کردیم به روی خودمان نیاوریم که زنگ هشدار بار هاست که برایمان به صدا در آمده و دیگر نباید خوابید...

 

خواندن تاریخ همیشه توصیه شده است ولی  این روز ها ضرورت مطالعه آن بیشتر از قبل احساس می شود. البته منظور تنها خواندن حوادث تاریخی و اطلاع از وقایع ، زمان ها و مکان ها نیست که اینگونه مطالعه فقط جسم تاریخ است و دانستن آن دردی از ما و جامعه مان دوا نمی کند و فایده ای ندارد مگر برای افاضه ی فضل در محافل دوستان!

مطالعه ی جسم تاریخ بدون هیچ اصل و هدفی مانند کالبد شکافی لاشه ای ست که بی دلیل در آن کند و کاو کنیم، چون جسم مرده ایست که گاهی آن قدر زیر و رویش می کنیم که بوی تعفنش نفس مان را تنگ می کند و حالمان را بهم می زند و در آخر هم چیزی دست مان را نمی گیرد جز اطلاعات در هم و برهمی که فقط ذهنمان را اشغال می کنند.

مطالعه تاریخ فقط تند خوانی کتب حجیم و قدیمی نیست. تاریخ را باید با هدف و در قالب یک برنامه منسجم خواند. باید گذشته را طوری مرور کنیم که پس از اتمام یک رویداد تاریخی از کنار هم گذاشتن بازیگران، رخدادها، زمان ها و مکان ها بتوانیم به یک تحلیل جامع* برسیم، بتوانیم از آن ماجرا نتیجه ای بگیریم و قطعه ای از قطب نمای حقیقت مان را کامل کنیم، تکه ای از پازل بصیرت مان را کشف کنیم.

اگر می خواهیم در روزگار فتنه پای مان نلغزد و حتی لحظه ای از سر تردید نایستیم و وقت را هدر ندهیم، باید بصیرت داشته باشیم و قطعا یکی از مهم ترین راه های کسب بصیرت مطالعه تاریخ به ویژه تاریخ صدر اسلام و انقلاب اسلامی است.

تا به حال زمان زیادی را از دست داده ایم. باید برخیزیم که حضرت منتظَر، منتظِر قائم می خواهند نه یک مشت سیاهی لشکر خموده و مردد...

 

پی نوشت:

 * البته در استفاده از منابع ارزشمند تاریخی تحلیلی شکی نیست



نویسنده » پیوندی » ساعت 2:39 عصر روز پنج شنبه 89 بهمن 14

<      1   2   3   4      >